s عشق بي تو نميشه

دیار عاشقی هم شهر هرات داره !!!
خیلی راحت دل می دزدن ، دل می برن ، دل می شکنن …
.

.
.
چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند
گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی…
.
.
.
شاید چشم های ما نیاز داشته باشند که گاهی با اشک های مان شسته شوند
تا بار دیگر زندگی را با نگاه شفاف تری ببینیم…
.
.
.
میروی و من فقط نگاهت میکنم
تعجب نکن که چرا گریه نمیکنم بی تو
یک عمر فرصت برای گریستن دارم اما برای تماشای تو
همین یک لحظه باقی است
و شاید همین یک لحظه اجازه زیستن در چشمان تو را داشته باشم
.
.
.
از دیگران بریدم تا مهربان بمانی
نامهربان تو رفتی با دیگران بمانی؟
.
.
.
دلی که شکستی را گچ چاره نکرد ، گل گرفتمش
.
.
.
چند تکه از تو
پریشان افتاد
ته فنجانی که فالم را می گرفت…
می گفت آرام نیستی
و فردا هیچ نامه ای نخواهد آمد…
.
.
.
شد کوچه به کوچه جستجو عاشق او
شد با شب و گریه رو به رو عاشق او
پایان حکایتم شنیدن دارد
من عاشق او بودم و او عاشق او…
.
.
.
عاشقی با قلب من بیگانه شد
خنده از لب رفت و یک افسانه شد
حس و حالی بعد عشق آمد پدید
بعد آن شب زندگی غمخانه شد
.
.
.
سوژه بدین گریه کنم
اشکمو زودی ول کنم
با سختی غصه و غم
یکمی درد و دل کنم
.
.
.
ز تلخی سکوتت من چه بگویم 
/ همان بهتر که از غم ها نگویم
تو کاری کرده ای با بی وفایی / دگر از عشق خود با کَس نگویم . . .
.
.
.
غــم که نوشتن ندارد نفوذ می کند در استخوان هایت…
جاسوس می شود در قــلبتـــ
آرام آرام از چشم هایت میریزد بیرون…
.
.
.
گــریان شده دلـــــم….
همچـــون دختـــرکـــی لجبـاز…
پا به زمین می کـــوبد…
تــــو را میـــخواهد….
فقط “تــــــــــــــــــو” را…
.
.
.
هربار که کودکانه دست کسی را می گرفتم ، گم میشدم
حالا آنقدر که در من هراس گرفتن دستی است ، اضطراب گم شدن نیست !
.
.
.
جان غمگین ، تن سوزان ، دل شیدا دارم / آنچه شایسته عشق است ، مهیا دارم
سوز دل ، خون جگر ، آتش غم ، درد فراق / چه بلاها که ز عشقت من تنها دارم
.
.
.
خاطرات مثل یه تیغ کند می مونه…که رو رگت میکشی…
نمیبره ، اما تا می تونه زخم میکنه…
.
.
.
دنیا اونقد کوچیکه که آدمایی رو که ازشون متنفری هر روز میبینی
ولی اونقدر بزرگه که اونی که دلت می خواد رو هیچوقت نمیبینی …
.
.
.
به من گفت برو گورِت رو گم کن …
و حالا هر روز با گریه به دنبال قبر من می گردد !!!
کاش آرام پیش خودت و زیر زبانی می گفتی :
“زبانم لال 
!”
.
.
.
دردم این است که باید پس از این قسمت ها
سال ها منتظر قسمت آخر باشم
.
.
.
سکوت و خلوت بغض شبانه / چه دلگیر است بی تو حجم خانه
تو رفتی و دلی دارم که هر دم / برای گریه می گیرد بهانه
.
.
.
دوست دارم یک شبه ، هفتاد سال پیر شوم
در کنار خیابانی بایستم…
تو مرا بی آنکه بشناسی ، از ازدحام تلخ خیابان عبور دهی…
هفتاد سال پیر شدن یک شبه
به حس گرمی دست های تو
هنگامی که مرا عبور میدهی بی آنکه بشناسی،
می ارزد..!
.
.
.
لعنت به همه قانون های دنیا که در آن شکستنِ دل پیگرد قانونی ندارد !
.
.
.
هر سحر آفتاب من بودی
همه شب ها شهاب من بودی
ور شکستم بدون چشمانت
تو تمام حساب من بودی . . .
.
.
.
گهگاهی سفری کن به حوالی دلت
شاید از جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد
.
.
.
خــوب ِ مــن ،
همین جا درون شعرهایم بمان
تا وسوسه یِ دوستت دارم هایِ دروغینِ آدمها مرا با خود نبرد
به سرزمین هایِ دورِ احساس ؛
من اینجا هر روز با تـو عاشقی می کنم بی انتها
شعرِ من بهانه ایست برای مـا شدن دستهایمان
تا تکرارِ غریبانه یِ جدایی را شکست دهیم
.
.
.
بهار من مرا بگذار و بگذر / رهایم کن برو دلدار و بگذر
من عادت می کنم اینجا به غمها / مرا پر کن از این اجبار و بگذر
.
.
.
توی دنیایی که قلبا هر کدوم یه جا اسیرن
کاش به فکر اونا باشیم ، که از این زمونه سیرن
.
.
.
من مرده ام … به نسیم خاطره ای ، گاهی تکانی می خورم … همین
.
.
.
رد پای زرد پاییز / باز میون لحظه هامه
قطره های سرد بارون / دوباره رو گونه هامه
ابرای سیاه غصه / آسمونمو پوشونده
دیگه خورشیدی ندارم / داغ تو اونم سوزونده
.
.
.
من ماندم و حلقه طنابی در مشت 
/
 با رفتن تو به زندگی کردم پشت
بگذار فردا برسد می شنوی / دیروز غروب ، عاشقی خود را کشت
.
.
.
اولین خنده ز بی دردی بود
آخرین گریه ز بی درمانی
.
.
.
خاطرات آدم مثل یه تیغ کند میمونه که رو رگت میکشی!
نمیبره اما تا میتونه زخمیت میکنه
.
.
.
خسته ام از لبخند اجباری / خسته از حرف های تکراری
خسته ام از آدم های تکراری / خسته از محبت های خالی
.
.
.
همانند پلی بودم برای عبورت
به فکر تخریب من نباش
رسیدی دست تکان بده
من خود فرو میریزم …
.
.
.
کلاغ جان …قصه من به سر رسید …سوار شو …تو را هم تا خانه‌ات می رسانم


 

نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,ساعت 9:52 توسط فرهاد| |

عــطر ِ تَنت روی ِ پــیراهنـم مــانده ..
امــروز بـویــیدَمَش عمــیق ِ عمــیق ِ!
و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگین تر کردم!
و به یــاد آوردم که دیـگر ، تـنـت سـهم ِ دیگری ست ..
و غمــت سـهم ِ مــن!
.
.
.
درد اگر سینه شکافد ، نفسی بانگ مزن ! درد خود را به دل چاه مگو !
استخوان تو اگر آب کند آتش غم ، آب شو ، آه مگو !
.
.
.
شبانه هایم برای تو
عشق هم ...
خاطره ی مُرده ای باشد
برای وقت های کسالت
.
.
.
من که به هیچ دردی نمیخورم …
این دردها هستند که چپ و راست به من میخورند

نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,ساعت 9:48 توسط فرهاد| |

با اینکه ازم دوری اما هر وقت دستمو میزارم رو قلبم ، میبینم سر جاتی !
.
.
.
اگر چه عاشقی پر شور بودیم / به خود نزدیک و از هم دور بودیم
شب و روز از جدایی می‌سرودیم / من و تو وصله‌ای ناجور بودیم . . .
.
.
.
یارم از بهر فراقت به کجا سر بزنم / شوق دیدار تو دارم ، به کجا پر بزنم ؟
.
.
.
گرچه کردم ذوقها از آشناییهای او / انتقام از من کشید، آخر جداییهای او . . .
.
.
.
سنگ هایی که به دیوار فراق تو زدم
کعبه میشد من اگر خانه بنا می کردم …
.
.
.
نفسم
تو در شمالی و من در جنوب
کاش دستی نقشه را از میانه تا کند
.
.
.
درد ، مرا انتخاب کرد
من ، تو را
تو ، رفتن را
آسوده برو ! دلواپس نباش
من و درد و یادت تا ابد با هم هستیم
.
.
.
من صبورم اما ...
بی دلیل از قفس کهنه ی شب میترسم
بی دلیل از همه ی تیرگی تلخ غروب و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند
میترسم
.
.
.
من
مثل بادکنکی به دست کودکی
هرجا می روی با یک نخ به تو وصلم
نخ را قطع کنی ، میروم پیش خدا !
.
.
.
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
همچو شهری که به روی گسل زلزله هاست
.
.
.
پای من خسته از این رفتن بود
قصه ام قصه دل کندن بود
دل که دادم به یارم دیدم
راهش افسوس جدا از من بود . . .
.
.
.
عقل گفت که دشوارتر از مردن چیست؟
عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است . . .
.
.
.
رفتی و ندیدی که چه محشر کردم
بااشک تمام کوچه را تر کردم
دیشب که سکوت خانه دق مرگم کرد
وابستگی ام را به تو باور کردم . .
.
.
.
یارم از من بی سببب رنجید و رفت / گریه را دید و بر من خندید و رفت
وقت رفتن دیگر از ماندن نگفت / قصه ناگفته ها را نشنید و رفت
تشنه بودم همچو دشتی پر عطش / مثل باران بر تنم بارید و رفت
گل فراوان بود از باغ من / غنچه ای نشکفته را برچید و رفت . . .
.
.
.
بی تو پیمودن شب ها شدنی نیست
شب های پر از درد که فرداشدنی نیست
گفتم که برایت بفرستم دل خود را
افسوس که نامه دلم تا شدنی نیست
.
.
.
مرا نمیخواهی دیگر میدانم
حتی اگر مرا ببینی هم نمیشناسی مرا دیگر میدانم
اینک همان نامه ای که برایم نوشتی را میخوانم
چه عاشقانه نوشته ای همیشه با تو میمانم
.
.
.
ببار ای باران ، ببار که غم از دلم رفتنی نیست،
اشکهای روی گونه ام دیدنی نیست.
ببار ای باران که این تنهایی تمام شدنی نیست،
آن لحظه های زیبا تکرار شدنی نیست.
ببار ای باران که شعر تلخ جدایی خواندنی نیست ،
غم تلخی که در سینه دارم فراموش شدنی نیست
.
.
.
هنوز هم نمیدانم اینجا چه فصلیست ، که من کال ماندم و به تو نمی رسم !
.
.
.
در قفس افتاده ام فکر رهایی نیستم
دل به عشقت داده ام فکر جدایی نیستم
.
.
.
انگشتانت را به من قرض بده…برای شمردن لحظه های نبودنت کم آورده ام…
.
.
.
یک نفر آمد صدایم کرد و رفت / با صدایش آشنایم کرد و رفت
نوبت اوج رفاقت که رسید / ناگهان تنها رهایم کرد و رفت
 

نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,ساعت 9:48 توسط فرهاد| |

چه فرقی دارد ، شهر ما خانه ی ما باشد یا نباشد ؟
وقتی تو نه در شهر ما هستی و نه در خانه !
.
.
.
کوتاه ترین قصه ی دنیا :
رفت … !
.
.
.
چندیست در نبودنت به ساعت شنی می نگرم ، یک صحرا گذشته است !
.
.
.
این روزها سنگین و نحس اند ، چه کنم ؟
لحظات هم بهانه ات میگیرند
رفتی و ردپایت در پس کوچه های قلبم باقی مانده است
.

نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,ساعت 9:47 توسط فرهاد| |

تنهایی یعنی : ذهنم پر از تو و خالی از دیگران است
اما کنارم خالی از تو و پر از دیگران است !
.
.
.
در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟
مثل آرامش بعد از یک غم ، مثل پیدا شدن یک لبخند
مثل بوی نم بعد از باران ، در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟
من به آن محتاجم !
.
.
.
طلوع کن از سرزمین رویاهایم ای ستاره ی شب های تاریکم ! آسمان دلم را منتظر مگذار
.
.
.
بهانه های دنیا تو را از یادم نخواهد برد ، من تو را در قلبم دارم نه در دنیا
.
.
.
دل اگر بستی ، محکم نبند ، مراقب باش گره کور نزنی ، او میرود ، تو میمانی و یک گره کور
.
.
.
من که از کوی تو بیرون نرود پای خیالم / نکند فرق به حالم چه برانی چه بخوانی / چه به اوجم برسانی چه به خاکم بکشانی / نه من آنم که برنجم ، نه تو آنی که برانی
.
.
.
دلم از نبودنت پر است ، آنقدر که اضافه اش از چشمانم میچکد !
.
.
.
گلوی آدم را باید گاهی بتراشند تا برای دلتنگی های تازه جا باز شود ، دلتنگی هایی که جایشان نه در دل که در گلوی آدم است ، دلتنگی هایی که میتوانند آدم را خفه کنند
.
.
.
ای قطار ، راهت را بگیر و برو ! دیگر نه کوه توان ریزش دارد و نه ریزعلی پیراهن اضافه ، دیگر هیچ چیز مثل سابق نیست
.
.
.
با یک گل هم “بهار” می شود ، اگر در دلمان جوانه بزند !
.
.
.
حلقه ی دستانت که بر کمرم میزنی ، زیباترین اسارت زندگی من است !
.
.
.
بیچاره عروسک دلش میخواست زارزار بگرید ، اما خنده را بر لبانش دوخته بودند !
.
.
.
در رویاهایت جایی برایم باز کن ، جایی که عشق را بشود مثل بازی های کودکی باور کرد ، خسته شدم از بی جایی !
.
.
.
صبر کن ، برگرد ، چمدان هایمان اشتباه شده است ، دلم را به جای خاطراتت بردی !
.
.
.
تا تویی در خاطرم ، با دیگران بیگانه ام / با خیالت همنشینم ، گوشه ای زندانی ام
.
.
.
سلام بر آنان که لایق سلامند / یک رنگ و یکدل و یک مرامند / هم گلند هم گنجینه هم دوست / هرچه از وی تعریف کنی نیکوست
.
.
.
همدم تنهایی شب های من ، اشک است و بس / مرهم زخم دل تنهای من ، اشک است و بس / گر نمیبینی غمی اندر نگاه خسته ام / آنچه میشوید غم از چشمان من ، اشک است و بس
.
.
.
کاش دستانم آنقدر بزرگ بود که می توانستم چرخ و فلک دنیا را به کام تو بچرخانم
.
.
.
نبودنت را با ساعت شنی اندازه گرفته ام ، یک صحرا گذشته است !
.
.
.
گاهی به آسمان نگاه کن ، شاید کبوتری خسته به آشیانه ی دلت محتاج باشد
.
.
.
بهاران من ، طوفان ها در رقص عظیم تو به شکوهمندی نیلبکی می نوازند ، و ترانه ی رگ هایت آفتابی همیشگیست
.
.
.
دوریت زمستانی دیگر است ، کمتر از من دور شو ، باز سرما خورده ام
.
.
.
گفتی اندر خواب بینی بعد این روی مرا / ماه من ، در چشم عاشق آب هست و خواب نیست
.
.
.
تک گلی هستی تا عرش میخواهم تو را / گرچه کم میبینمت ، بسیار میخواهم تو را
.
.
.
خداوندا دوستانی دارم که روزگار ، فرصت دیدارشان را کمتر نصیبم میگرداند ، اما تو خود میدانی که یادشان در دلم جاوید است ، دوستانی که رسمشان معرفت ، کردارشان جلای روی و یادشان صفای دل است ، پس آنگاه که دست نیاز سوی تو بر می آورند ، پر کن دستشان را از آنچه که در مرام خدایی توست
.
.
.
محاسبه عاشقانه :
۱ + ۱ = همه چیز
و
۲ – ۱ = هیچ چیز
.
.
.
من که از کوی تو بیرون نرود پای خیالم / نکند فرق به حالم چه برانی چه بخوانی
چه به اوجم برسانی چه به خاکم بکشانی / نه من آنم که برنجم ، نه تو آنی که برانی . . .
.
.
.
اسپند دود می کنم ، برای عشقمان
هر شب
میان راز و نیاز های شبانه
 نکند جادوگر  زشت بی تفاوتی ، چشممان بزند . . .
.
.
.
هر کسی می تواند با شما لبخند بزند
هر کسی می تواند با تو گریه کند
اما کسی که تو را دوست دارد
وقتی اشک در چشمان شماست ، میتواند آنرا تبدیل به لبخند کند . . .
.
.
.
گفتی : نفرین میکنی ؟
گفتم : نه ، اما از خدا میخوام
هیچکس ، اندازه من دوستت نداشته باشد . . .
.
.
.
آنکه دستور زبان عشق را
بی گزاره در نهاد ما نهاد
خوب می دانست تیغ تیز را
در کف مستی نمی بایست داد
.
.
.
دلم یک جای دنج میخواهد
آرام و بی تَنِش
جایی باید باشد غیر از این کنج تنهایی!
تا آدم گاهی آنجا آرام بگیرد
مثلا آغوش تو !
.
.
.
از راه وفا گاه ز ما یاد توان کرد / گاهی به نگاهی دل ما شاد توان کرد
صید دل ما لایق تیر تو اگر نیست /  از بهر خدا آخرش آزاد توان کرد
مستم ز می عشق چنان کز پس مرگم / صد میکده از خاکـ من آباد توان کرد . . .
.
.
.
لبخند ، شروع عشق است
محبت ، باغ عشق است
ناکامی ، داغ عشق
چشم ، راز عشق
وعده ، امتحان عشق
خاموشی ، درد عشق و رسوایی ، شرمندگی عشق . . .
.
.
.
دل من یه روز به دریا زد و رفت / پشت پا به رسم دنیا زد و رفت
زنده ها خیلی براش کهنه بودن / خودشو تو مرده ها جا زد و رفت . . .
.
.
.
نفست باران است
دل من تشنه ی باریدن ابر
دل بی چتر مرا مهمان کن . . .
.
.
.
سخت ترین دو راهی ، دوراهی بین فراموش کردن و انتظار است
گاهی کامل فراموش میکنی و بعد میبینی که باید منتظر می ماندی
و گاهی
آنقدر منتظر میمانی تا وقتی که میفهمی زودتر از این ها باید فراموش میکردی . . .
.
.
.
از تمام دنیا
یک صبح سرد
یک چای داغ
و یک صبح بخیر تو
برایم کافی ست . . .
.
.
.
گاهی با یک قطره ، لیوانی لبریز می شود
گاهی با یک کلام ، قلبی آسوده و آرام می گردد
گاهی با یک کلمه ، یک انسان نابود می شود
گاهی با یک بی مهری ، دلی می شکند
مراقب بعضی یک ها باشیم
در حالی که ناچیزند ، همه چیزند . . .
.
.
.
سوت‌ می‌کشد در هوا ، کابل‌ تلفنی‌ که‌ می‌توانست‌
زیباترین‌ عبارات‌ جهان‌ را
از عاشقی‌ به‌ عاشقی‌ برساند . . . !
.
.
.
سنگ هایـی کـــه من از یادِ تو بر دل میــــزدم
خانه ای میشد
اگر خانه بنا میکردم . . .
.
.
.
از وقتی که تــو رفتی ، آینده هیچ وقت نیامد که هیچ
گذشته هم هیچ وقت نگذشت . . .
.
.
.
بسترم صدف خالی یک تنهایی است
و تو چون مروارید
گردن آویز کَسان دگری . . .
.
.
.
آتش گرفتن ای غم و افروختم بس است
یک دم رها نمی کنی ام سوختم بس است
سنگین شدم ز درد و چو سنگی به در خویش
خون را چو لعل در جگر اندوختم بس است . . .
.
.
.
وقتی پایت خواب می رود
نمی توانی درست راه بروی
لنگ می زنی!
وقتی قلبت خواب می رود
نمی توانی درست فکر کنی.
عاشق می شوی !
.
.
.
فاصله خط عابر پیاده ندارد ، دست مرا بگیر و از آن رد کن ،
قرار دیدار ما هر نیمه شب ، خیالت که نمی گذارد بخوابم . . . !
.
.
.
تو را طلب نمیکنم…نه اینکه بی نیازم … صبورم . . .
.
.
.
می روم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست
آنچـــــنان که تارو پود قلب من از هــــم گسست
می روم با زخم هـــــایی مانده از یک سال سرد
آن همه برفی که آمـــــد آشـــــــیانم را شکست
می روم اما نگویــــــــی بی وفــــــا بود و نمــــاند
از هجوم سایه هــــا دیگر نگــــــاهم خسته است
راســــــتی : یادت بمــــــــاند از گـناه چشم تو
تاول غــــــربت به روی باغ احســــــاسم نشست
طـــــــرح ویران کـــردنم اما عجیب و ســــــاده بود
روی جلد خاطــــراتم دست طوفــــــان نقش بست


 

نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,ساعت 9:45 توسط فرهاد| |

دلم چندین سال است روزه ی عشق گرفته است ! اذان افطارش را تو بگو
.
.
.
من بودم ، تو و یک عالمه حرف
و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد !
کاش بودی و می فهمیدی وقت دلتنگی ، یک آه چقدر وزن دارد
.
.
.
عصاره ی تمام مهربانی ها را می گیرم
و از آن فرشته ای می سازم همچون “خودت”
.
.
.
تمام مزرعه کافر صدایش می زدند
گل آفتابگردان کوچکی که عاشق باران شده بود
.

نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,ساعت 9:44 توسط فرهاد| |

در گذر این لحظات پر شتاب شبـانه
که به غفلت آن سوال بی جواب گذشت
دیگر حتـی
فرصت دروغ هم برایم باقی نمانده است


❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
 

چه حس قشنگيه
وقتی از نگاهش مي خونی
که از نگاه کردنت واقعا لذت مي بره...
 
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
 
من همینم!

نه چشمان آبی دارم

نه کفش پاشنه بلند

.کتانی میپوشم!

روی چمن ها غلت میزنم

نگران پاک شدن رژ لبم نیستم

...خالصانه همینم!

مرا اینگونه اگر میخواهی،

بســــــــــــــــــم الله...! 
 
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
 

دچار یعنی عاشق .
و فکر کن که چه تنهاست ،
اگر که ماهی کوچک
دچار آبی دریای بیکران باشد !


 
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
 
 
 دو نقطه‌های انتهای sms ‌  هایت را دوست دارم.
 
دو نقطه‌هایی که سه نقطه نشده‌اند از حیا
 
 و خواهش نکردن برای ادامه
 
و نقطه نشده‌اند از ترس پایان رابطه.

 
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
  
در ته فنجان قهوه ام

کفشهای تو پیداست

نمیدانم می روی یا می آیی !!؟
 
 
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
  
 
تاکسی، کرایه را نیم بها حساب کرد

رستوران، شام را نیم بها حساب کرد

گیشه، بلیط فیلم را نیم بها حساب کرد

همه می خواهند نبودنت را تسکین دهند

 
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
 
  ای کاش پرده میفهمید!!!
تاپنجره بازاست فرصت رقصیدن دارد...
وباد همه ی فرصت اوست...

 
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
 
 
کی گفته زمان طلاست؟
من مزه مزه اش کردم...
زمان عین الکله... ثانیه ثانیه میسوزونه میره تو عمق وجودت...
مست مست که شدی, چشاتو باز میکنی
میبینی عمرت گذشته و تو موندی‌و خماری از دست رفتن یک عمر...! 


 
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤ 

ترکــت مي کنم تا هر سـه راحت شویم
من ، تـو ، رقـــيبم
مـن از قيد تو
او از قيد من
و تـــــو از قید خیــانت !!!

 
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
 
  
زندگی من به اندازه کافی شبیه فیلم های هندی بی سر و ته هست

تو دیگر پشت درخت های تقدیر و حادثه پنهان نشو ....
 
 
 ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
 
 
زخمی ام کردی.....!!!!!
میبخشمت....!!!!!
یادم نبود کاکتوس را نوازش نمی کنند.....!!!!!!!
  
 
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤ 
 
دیـــــگر بتــــو فکـــر نـــمیـــکنـــم ....
گنـــاه اســـت ...
چـــــشم داشــــتن به مــــالِ غــــریبــــه هــــا...!!!
 
  
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤ 
  
دلم تنگـ می شـود گاهـی !
برای ِ ... یك « دوستت دارم » ِ سـاده !
دو « فنجـان قهــوه ی داغ »
سه « روز » تعـطیلی در عيـــــــــد !
چـهار « خنـده ی بلنــد »
و پنــج « انگشـت » ِ دوست داشتـنی !
  
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤ 
 
وقتـــی از همــه دنيـــــا ناراحتمــــــــــ

فقط با فكـــــــر كردن به تــــو آرومـــــ مــــی شمــــــــ

امـــــــا وقتــــــــی تــو ناراحتمـــــــ مـــی كنـــــی

همـــــــه ی دنيــا همـــ نمـــی تونـــه آروممــــــــــ كنــــه
 
 
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤ 
 
چشــم هایت را بــتکان
واژه ها یم
هجــوم آورده اند
سوی تو ...!! 
 
 
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤  
 
مردمان شهر برای آزادی تابوت ساختند، و برای عشق مرز
 
غافل از اینکه نه آزادی در تابوت جای می گیرد ، و نه عشق.....مرز می شناسد.!!!
  
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
  
کِرم مرطوب کننده، کِرم دست ، کِرم پا، ضدآفتاب، ضد چروک، کِرم شب ، کِرم روز
 کِرم رفع تشنگی پوست ، کِرم رفع کبودی و پف دور چشم .....
 ای کاش کِرمی برای "رفع غم درون چشم" وجود داشت...
چیزی که با هیچ آرایشی نمی توانم پنهانش کنم.
 
  
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
 
امروز تصمیم گرفتیم آینده را برای مدت نامحدودی به تعویق بیندازیم

هرگز نخواستیم آخرین کسانی‌ باشیم که نخستین بار ، دل به سادگی‌ زمان حال دادند
 
 
 ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
  
داروخانه ها را بیهوده نگردید

درمان ندارد

درد را از هر سو که بخوانی درد است

آینه « نامرد » را « درمان » می کند

و درد

… همچنان درد است…
 
 
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
  
این شب و روزها ..

شب و روز خرید است !..

کاش میان این همه لباس ..

برای یک بار هم ..

آغوش مرا پرو میکردی !
  
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
 
 تسبیح شدی بر ذهنم
و هر روز ذکر تو را می گویم
ای ذکر شده در تنهایی
حضور ات مامنی ست
برای گریز از تکرار
من خود تکرارم
تو ، هوایِ تازه ی فردا
ای هوا شده در معبر بی هوایان
من ، بی تو هیچ نخواهم بود
تنها و
تکراری...
   
 
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
  
عادت می کنم...

به داشتن چیزی و سپس نداشتنش

به بودن کسی و سپس به نبودنش

تنها عادت می کنم اما فراموش نه !


❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
 
آهای سرنوشت...

اسکار حق توست ...

سالهاست که مرا فیلم کرده ای ...

 
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
  
جهان چیزی
شبیه موهای توست:
سیاه و سرکش و پیچیده!
خیال کن چه بد بختم
من که به نسیمی حتی،
جهانم آشوب میشود...!

 
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
 
 
عشق ِ من لکهء آفتابی ست ، که بر فرشی افتاده باشد …

با شست و شو نمیرود …

فرش را برداری ، نمیرود …

پنجره را ببندی ، نمیرود …

پرده را کلفت تر بگیری ، نمیرود …

این لکه وقتی میرود ، که خورشیدم رفته باشد !!!…


❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
 
 
نبودن‌هایی‌ هست که هیچ بودنی جبرانشان نمیکند.
 
کسانی‌ هستند که هرگز تکرار نمی‌ شوند.
 
حرف‌هایی‌ هست که معنی‌‌شان را خیلی‌ دیر می‌‌فهمیم ، خیلی‌ دیر .....

 
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
 
معشوق من!

کاش من و تو

دو جلد از یک رمان عاشقانه بودیم

تنگ در آغوش هم

خوابیده در قفسه ھای کتابخانه ای روستایی

گاهی تو را

گاهی مرا

تن ها به سبب تشدید دلتنگی هایمان

به امانت می بردند

معشوق من!

کاش می دانستم

پشت آن جلد کهنه چه چیزی را پنهان می داری

که همواره

خواب مرا

بر می آشوبد

شاید آخر قصه را...
 
 ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
 


 

نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,ساعت 9:43 توسط فرهاد| |

تمام اصول حقوق بشر را خوانده ام

و جای یک اصل را خالی یافتم

و اصل دیگری را به آن افزودم

عزیز من

اصل سی و یکم:

هرانسانی حق دارد هر کسی را که میخواهد دوست داشته باشد...!

  
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

 
زنان قـــــــــوی
دردهای خود را مانند کفشهای پاشنه بلند میپوشند !
مهــم نیست چقـــــدر اذیت می شوند
شما فقــــــط زیبایی آنهـا را می توانید بینیــد....

❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
 
داشتــم از اين شهر مي رفتم

صدايم کردي

جا ماندم

از کشتي سفيدِ آرزوها ...

که رفت و غرق شد ...

... سپـــاسگزارم از تـــو .........

 
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤ 
 
وقتي خدا بخواد بزرگي آدمي رو اندازه بگيره
متر رو بجاي قدش دور قلبش ميگيره

امیدوارم قلبِ بزرگی داشته باشیم....!!

نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,ساعت 9:34 توسط فرهاد| |

تو باش ، نه به این خاطر که در این دنیای بزرگ تنها نباشم

تو باش ، تا در دنیای بزرگ تنهاییم ، تنها ترین باشی . . .

.

.

.

پیامی میزنم اینک برایت / به جبران پیام های زیادت

از آن بابت پیامی می فرستم / بدانی بنده هم هستم بیادت !

.

.

.

عاشقی را از قلیان بیاموز که در سرش آتشی

و در دامنش اشکی و در سـیـنـه اش آهی است . . .

.

.

.

خدایا ! آهی هستم که عاشق یک لبخند شده‌ام

چه کنم ؟

.

.

.

آمدی ، شاعر شدم

رفتی ، فیلسوف . . .

.

.

.

لحظه های خسته ام را بی نگاهت رنگ نیست / در فضای سینه ام جز یاد تو آهنگ نیست . . .

.

.

.

تبسم تو تجسم تمام خوبی هاست

به تبسمت سوگند ، که شاد بودنت آرزوی ماست . . .

.

.

.

آمدی از اشتباه اینجا به راه دیگری / باز شادم کن شبی با اشتباه دیگری . . .

.

.

.

امشب ای ماه به درد دل من تسکینی / آخر ای ماه تو هم درد من مسکینی

تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من / سر راحت ننهادی به سر بالینی . . .

.

.

.

عاشق شدم و محرم این کار ندارم / فریاد که غم دارم و غمخوار ندارم

بسیار شدم عاشق از این پیش / آن صبر که هر بار بود این بار ندارم  . . .

.

.

.

چو شب به راه تو ماندم که ماه من باشی / چراغ خلوت این عاشق کهن باشی . . .

.

.

.

گفتی مرا از خویش می ترسانی ای یار / وقتی به دریا ها مرا می خوانی ای یار

ترسان من ! گفتم که بگذار این چه و چون / چندم از این تردید می ترسانی ای یار . . .

.

.

.

عشق رازی ست که خورشید به بارانش گفت / نیز رمزی ست که شقایق به گلستانش گفت

ای که ایمان به کسی داری و چیزی بی شک / عشق بود آنچه دلت با همه ایمانش گفت  . . .

.

.

.

ما چون دو دریچه روبروی هم / آگاه ز هر بگو مگوی هم

هر روز سلام و پرسش و خنده / هر روز قراره روز آینده

اکنون دل من شکسته و خسته ست / زیرا یکی از دریچه ها بسته ست . . .

(رضا صادقی)

.

.

.

مرا آن دل که بر دریا زنم نیست / ز پا این بند خونین برکنم نیست

امید آن که جان خسته ام را / به آن نادیده ساحل افکنم نیست . . .

.

.

.

دیدن تو عشق منه / نگاه تو عمر منه

لبخند تو گنج منه / ندیدنت رنج منه . . .

.

.

.

دیدن دوباره ی تو واسه من آغازه / اوج شادی پرنده ، لحظه ی پروازه  . . .

نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,ساعت 9:33 توسط فرهاد| |

با پای برهنه میخوامت تا بدونی هیچ ریگی به کفشم نیست !

.

………..:::::  :::::……….

.

دلگیرم از تمام الفبای بی کسی ، به خصوص این پنج حرف

ف ا ص ل ه . . .

.

………..:::::  :::::……….

.

گفتمش همدم شبهایم کو ؟ عکس رخساره ماهش داد

گفتمش بی تو چه می باید کرد ؟ یادگاری تاری از زلفش داد

وقت رفتن همه رو می نگریست ، به من انتظار سر راهش داد . . .

.

………..::::: :::::……….

.

روزگار به من آموخت با زندگی قهر نکنیم / چون دنیا منت کش کسی نیست . . .

.

………..:::::  :::::……….

.

غم داشتن بخشی از زندگیست ولی غمخوار نداشتن عذاب زندگیست

غمخوارتم رفیق

.

………..::::: :::::……….

.

به نام آنکه اشک را آفرید تا سرزمین وداع آتش نگیرد . . .

.

………..::::: :::::……….

.

یه پیامی میفرستم به امید پیام تو / نه اینکه بخونی و بگی بی خیال تو !

.

………..:::::  :::::……….

.

یادته زیر گنبد کبود ، تو بودی و کلی آدمای حسود ؟

تقصیر همون حسوداست که حالا ، هستی ما شده یکی بود یکی نبود . . .

ادامه در لینک زیر

.

………..:::::  :::::……….

.

کاش میشد بر جدایی خشم کرد / شاخه های نسترن را با تواضع پخش کرد

کاش میشد خانه ای از مهر ساخت / مهربانی را در آن سرمشق کرد . . .

.

………..::::: :::::……….

.

سوال من از تو این است :

چرا در آینه چشم های تو تصویر من پیدا نیست . . . ؟

.

………..::::: :::::……….

.

سکوت سرد فاصله ها تنم را میلرزاند بیاد روزهایی که بودنت را نفهمیدم

.

………..:::::  :::::……….

.

تا کور نگشته دیدگانم ، تو بیا / تا مور نخورده استخوانم ، تو بیا

گر آمدی و ندیدی از من چیزی / از بهر تماشای مزارم تو بیا . . .

.

………..::::: :::::……….

.

اگر یاد گلی کردی نگاهی بر رخ خود کن / اگر یاد خزان کردی نگاهی جانب ما کن . . .

.

………..:::::  :::::……….

.

عشق یعنی همه چیز رو در راه هدف مقدس دادن و در پاداشش هیچ رو نخواستن . . .

.

………..::::: :::::……….

.

میخوام که عاشقت بشم گل شقایقت بشم

دلم واست تنگ شده بود گفتم مزاحمت بشم !

.

………..:::::s:::::……….

.

دستمال خیس آرزوهایم را فشردم همین ۴ قطره چکید

زنده

باد

رفیق

با معرفت !

با آرزوی روزای خوش و به یادماندنی برای شما کاربران پاداش

 

نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,ساعت 9:29 توسط فرهاد| |

هیچ نمیداند جای قول و قرار هایمان امن است زیر پاهایش…

 

***

 

دلتنگی تنها نصیب من بود
از تمام زیبایی هایت…

 

***

 

ائ کاش تیم احساسم انقدر قوئ بود که هیچ کس جرات بازئ باان رانداشت،…

 

***

 

بر مستی من حد سزاوار زدند
با شک و یقین تهمت بسیار زدند
حلاج شدم ولی به کفر سوگند
دلتنگ تو بدوم که مرا دار زدند

 

****

 

خسته تر از دیروزم کاش میشد گوشه ای نوشت
خدایا خسته ام فردا بیدارم نکن…

 

***

 

تقدیم به تنها صدف دریای دلم که به بیکرانگی اقیانوس عشق دلتنگشم.

 

***

 

دیگر کمتر اشک میریزم
دارم بزرگ میشوم
یاسنگ
خدا میداند…

 

***

 

دلم برایت تنگ شده !
می خواهم آنقدر اشک بریزم
تا غبار فاصله از قلبم تمیـــز شود .
ولی می ترسم …

 

***

 

وقتـی یه زن ســیگار کشید یعنــی دیگه گریه جواب نمیده و وقتی مــردی اشک ریخت بدون کار از ســیگار گذشته…

نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,ساعت 9:27 توسط فرهاد| |

شهر غریب، دلهای غمگین، هوای بی تو، هوای سنگین

خونه ی بی تو، مثل یه زندون، حیف من و تو، حیف عشقمون

خونه ی بی تـــــــو مثل یه زندون حیف من و تو حیف عشقمون

حیف تو بود، حیف تو بود، ای گل من

عشق اگه بود، عشق تو بود، ای گل من

حیف تو بود، حیف تو بود، ای قلب من

...آخر جاده عاشقی تنها شدم

گفتی خداحافظ .. گفتم خداحافظ

گفتی پشیمون، گفتم که هرگز

نفس بریده، دستای لرزون

اشک توی چشمام، حیف نگفتم بمون

غم یه عــاشـــق .. غم کمی نیست، چه فایده از اشـــک وقتی، وقتی کسی نیست

درد یه عاشق، درد کمی نیست، چه فایده از اشک، وقتی، وقتی کسی نیست

حیف تو بود، حیف تو بود، ای گل من، عشق اگه بود، عشق تو بود ای گل من

حیف تو بود، حیف تو بود، بر باد بری، مثل یه قصه ی کهنه شده از یاد بری

گفتی خداحافظ .. گفتم خداحافظ

 

نوشته شده در سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:,ساعت 13:45 توسط فرهاد| |

تا حالا این حس رو تجربه کردی... 


دیدی که چه حس قشنگیه... 


تا حالا دلت خواسته که همیشه و همه جا در کنار یکی  


باشی... 


تا حالا دلت خواسته به کسی بگی دوستت دارم... 


تا حالا دلت خواسته خودت رو برای کسی فدا کنی... 


تا حالا شبها  وقتی همه خوابن  تو خلوت خودت   


به خاطر وجود کسی گریه کردی... 


تا حالا خدا را به خاطر خلقت کسی ستایش کردی... 


آره!! ؟؟؟ 


نوشته شده در سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:,ساعت 13:45 توسط فرهاد| |

می دونم اومدی بازی ، نمی خوام تو این آخرین بازی زندگیم ، ببازی ، خودتو راحت كن و فكر كن كه جبران گذشتست ، اومدی بشكنی بشكن ، از من ساده چی مونده ؟ قبل تو هر كی بوده تموم تار و پود و سوزونده ، تو هم از یكی دیگه سوختی میخوای تلافی باشه ، بیا این تو و دل و باقی احساسی كه مونده ، دل ما اونقده پارست ، موندنش مرگ دوباره است ، آسمون سینه ی ما خیلی وقت بی ستارست ، همینی كه باقی مونده ، واسه دلخوشیه تو ، بشكن ، تیكه تیكه هام رو بردن ، آخرینشم تو بكن و ببر ، یقتو نمی گیره هیچ كس آخه من اینجا غریبم ، بزن و برو عزیزم مثل هر كس كه زد و برد ، طفلی این دل كه همیشه به گناه دیگرون مرد ، نفرتت رو از غریبه سر یك غریب خراب كن ، خنده ی كوتاهمم رو بیا گریه كن ، عذاب كن ، مهمم نیست كه چه جرمی یا گناهی داشت این دل ساده من ، باقی دلم یه مشت خاك ، همینم میخوام نباشه ، عقده های یك شكست رو خالی كن سر دل من ، دیگه متروك مونده و سرد خاك پیر ساحل من ، از نگاهات خوب می فهمم كه تو فكرت یه فریبه ...

 بازی بسه پاشو بشكن من غریب و تو غریبه ...



 

نوشته شده در سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:,ساعت 13:43 توسط فرهاد| |

خداحافظ دلارامم                    هنوز جان از تو میگیرم
ولی درمانده و خسته                 دگر از بند و زنجیرم
خداحافظ ولی افسوس                که من از زندگی سیرم
که قلبم می تپد اما                   دارم هر لحظه میمیرم
خداحافظ نگو تا کی                 که هرگز برنمی گردم
اگرچه چشم غمگینم                 تو را خواهد ز من هر دم
خداحافظ دل زخمی                 خداحافظ تن بیمار
خداحافظ غل و زنجیر               خداحافظ در و دیوار
خداحافظ همین حالا                 که مسحورم ز جادویت
همین حالا که زد تیرم               کمان ناب ابرویت
خداحافظ پرستو وار                 به رسم رهگذر این بار
نه شوقی بهر برگشتن               نه قول آخرین دیدار....



 

نوشته شده در سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:,ساعت 13:43 توسط فرهاد| |


Power By: LoxBlog.Com